tafakor90
salam khoshhal misham ba man bashin va jadedtaren haro begem
دل نوشته ی من ...
دل نوشته
اگرچه من تنهایم ولی تو در برم هستی
هرگزم نباشد فراق که امیدم تو هستی
آه سوز دل را پیش هرکسی بردم،با تمسخری مرا پس زد
آغوش میخواستم برای گریه،دست رد به سینۀ من زد
اکنون که می نویسم غمهایم را
اگر شوق دیدار تو نبود
هرگز نمی خواستم طلوع صبح فردا را
اگر تو نباشی غمم را که چاره کند ؟
شور و نشاط دلم را نظاره کند
دستت را فشردم و خودم را به تو سپردم
ثانیه های نبودنت را شمردم
چه بغض ها فرو خوردم و چه بسا حرفا شنیدم
اشکهای گرم بر گونۀ سردم غلتید و من جز رخ ماهت ندیدم
تو در فراسوی خیالم خانه داری
تو همانی که از خدا می خواستمش به زاری
هر آنچه می خواهی طلب کن،همه ارزانی تو
تمامی هستی من به فدای خندۀ دلربای تو
بیا تا جای قدومت را با اشک چشمانم تطهیر کنم
قدم بر دیدگانم نه تا جان عزیزم را به تو تقدیم کنم
عاشقت گشتم مرا دیوانه ام کن
گر نباشم لایقت ویرانه ام کن
تو خود دلداری ام دادی که این فراق تلخ وصالی دارد
ای کاش بدانی دل من بهر ای وصال چه شور و حالی دارد
آمدی و روح و جانم را به تو بخشیده ام
در مسیر تو چیزی بجز صدای دل خود نشنیده ام
این دل رنجور من در کاسۀ خون می تپد
نفسهای گرم تو در سینۀ من می دمد
هرچه گویم از جمالت ای عزیز باز هم کم است
هر آنچه که بین ما گذشته ، بر قلم و کاغذ دگر نامحرم است
ابزار تماس با ما
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |